یبار واسه ثبت نام تو بسیج رفتم مسجد،

خواستم واسه امام جماعت خود شیرینی کنم که سریع کارمو راه بندازه،

بعد نماز اومدم بگم تکیبر،

 هول شدم با صدای بلند گفتم الله اکبر تکتیر...

 یهو کل مسجد خالی شد منم به عنوان عامل انتحاری گرفتن

 
جوک خیلی خنده دار, جوک جدید خنده دار

مطالب طنز و خنده دار

 

یه سری رفتیم خواستگاری خانواده طرف موافقت کردن بابام گفت نه

دلیلشم این بود که میگفت آدم سالم زن تو نمیشه صددرصد دخترشون یه ایرادی داره‌‌، پاشین بریم

 
جوک خیلی خنده دار, جوک جدید خنده دار

جوکهای خنده دار کوتاه

 

حیف نون میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه

حالا من خر،من نفهم،

آخه شما اینجا رودخونه می بینید که اومدین روش پل زدین

 
جوک خیلی خنده دار, جوک جدید خنده دار

جوکهای خنده دار روز

 

‏اومدم خونه بابام تعجب کرد گفت مگه قرار نبود نیای،شام خوردی؟

گفتم نه. یه مشکلی پیش اومد برگشتم.

رفت تند تند ۴ تا تخم مرغ نیمرو کرد گذاشت جلوم گفت قشنگ بخور سیرشی پسرم!

ده دقیقه بعدش که غذامو خوردم، پیک زنگ خونه رو زد پیتزا آورد

 
جوک خیلی خنده دار, جوک جدید خنده دار

جوکهای خنده دار و بامزه

 

کیف پولم شبیه پیاز شده

هروقت بازش میکنم اشکم در میاد

من اوایل بصورت تفریحی بی پول بودم،

بعدش دیگه معتاد شدم...

 
جوک خیلی خنده دار, جوک جدید خنده دار

 جوک جدید

 

دیروز با خانومم تو ماشین بودم پشت یه ماشین نوشته بود (بفروش میرسد) پشت فرمون بودم گفتم شمارشو بنویس تا ببینم چند میگه

رسیدیم خونه میگم شمارشو بگو تا بهش زنگ بزنم میگه یاداشت کن 456د12ایران 77

.

.

من الان تو تیمارستانم دارم فکر میکنم

 
جوک خیلی خنده دار, جوک جدید خنده دار

جوک خیلی خنده دار

 

تفاوت وصیت ها قدیم ها و حالا

 قدیم

باغ قلهک واسه مادرتون

خونه امیریه واسه خسرو

عمارت تجریش هم واسه مینا

الباقی خیرات

جدید:

قسطهای پراید رو مسعود بده

قسطهای مسکن مهر رو هم شراره بده که کارمنده

قسطهای وسایل خونه روهم ماندانا بده

به پول یارانه هم دست نزنید واسه مامانتونه

 
جوک خیلی خنده دار, جوک جدید خنده دار

مطالب طنز و خنده دار

 

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﻋﺮﺷﻪ ﮐﺸﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﻮﺍﺣﻞ ﻣﮑﺰﯾﮏ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻧﮕﺎﻩ

ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﺍﻟﻤﺎﺳﺶ ﺳﺮﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺗﻮ ﺁﺏ ﻭ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ

ﺳﻔﺮ ﺭﻭ ﺳﭙﺮﯼ ﮐﺮﺩ. 15ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﻬﺮ ﺳﺎﺣﻠﯽ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ،

ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﻣﺎﻫﯽ ﺩﺍﺩ، ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺎﻫﯽ

ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﯾﻪ ﺟﺴﻢ ﺳﻔﺖ ﻭ ﺳﺨﺖ ﺯﯾﺮ ﺩﻧﺪﻭﻧﺶ ﺣﺲ ﮐﺮﺩ… ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ

ﺁﻭﺭﺩﺵ ﺩﯾﺪ…

ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻣﺎﻫﯿﻪ ! ﻣﻨﻢ ﺍﻭﻟﺶ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪﻩ

ﻭﻟﯽ ﭘﻴﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﻧﺸﺪ! ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻭﻗﺘﺘﻮﻧﻮﮔﺮﻓﺘﻢ ﺣﻼﻝ ﮐﻨﯿﺪ